سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در قرآن درمان بزرگترین درد هست : درد کفر و نفاق و گمراهی وسرگشتگی [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----53095---
بازدید امروز: ----11-----
بازدید دیروز: ----2-----
رایـحه ی حقـیقـت

 

نویسنده: ریحان
سه شنبه 86/3/8 ساعت 3:10 عصر

                                                                           

چه گویم  مادر، که قبر پنهان تو فریاد ترین سکوت تاریخ است 

                                                    

جان ما به فدای مادر غریب و مظلومه ی سادات


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: ریحان
سه شنبه 86/3/8 ساعت 9:41 صبح

                      بسم الله الرحمن الرحیم


دومین سیاه نمایی : قطع دست به بهانه ی سرقت ؟

                                                               
دوستان سلام

موضوعی که این بار و در ادامه ی مبحث گذشته میخوام به اون بپردازم مسئله ی حکم مجازات سرقته که متاسفانه دستمایه ا ی دیگه برای تاختن به اسلام شده
از مسائل بحث بر انگیزی که طی اعصار مختلف ذهن بشر را به خود مشغول نموده معضل دزدی و تعرض به اموال دیگران میباشد.اگر چه حاکمان بسیار کوشیده اند تا با این پدیده مقابله و ان را مهار نمایند و اندیشمندان تلاشها نموده اند تا برای مداوای این بیماری اجتماعی به درمانی نافع نایل شوند با این حال موفقیت انان در بیشتر موارد بسیا ر ناچیز و یا حد اقل موقتی بوده
برخی در احکام جزایی خود حبس را تنبیهی مهار کننده به حساب اورده اند برخی تازیانه و شکنجه را کار گشا دانسته اند و برخی رسوا نمودن بر سر کوچه بازار و تبعید و برخی درمان سرقت را اعدام سارق دانسته اند .حتی در برخی کشور های به ظاهرمتمدن امروزی به جرم سرقت مالی هر چند ناچیز قانون این حق را برای صاحب مال محفوظ میداند که خود اقدام به قتل سارق بنماید. و در این میان حکم اسلام برای مقابله با این عفونت جامعه قطع دست میباشد.

والسارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکلا من الله والله عزیز حکیم (سوره مائده آیه 38)


دست مرد و زن دزد رابه کیفر عملشان ببرید این عقوبتی است که خدا برای انان مقرر داشته و خدا ( بر هر کاری) مقتدر و( به مصالح خلق ) داناست.

البته در قطع دست به حد اقل اکتفا میشود به این معنی که درمرتبه ی اول باید چهار انگشت دست راست سارق از انتهای ان به طوری که انگشت شست و کف دست او باقی بماند بریده شود(بند الف از ماده201 قانون مجازات اسلامی)
دراین رابطه دو گروه از روی نا اگاهی مسیر افراط و تفریط را در پیش گرفته اند :
یک دسته کسانی هستند که متعصبانه خواستار برخوردی بسیار قاطع وسختگیرانه نسبت به مجرمین و دست درازکنندگان به حریم اقتصادی افراد جامعه می باشند و حکام و قضات اسلامی را به اهمال کاری در رابطه با بحث سرقت و سارقین متهم می کنند.انها معتقدند برای اینکه در کشور ما امنیت بر قرار شود باید مثل کشور عربستان دست هر دزدی را چه کوچک و چه بزرگ بدون ترحم قطع نمود تا دیگر کسی به خود جرات چنین کاری را ندهد .و برای اثبات ادعای خود به بازارهای عربستان اشاره میکنند که صاحبان دکان ها با خیالی اسوده و بدون قفل کردن درمغازه برای نمازبه مسجد می روند و کسی هم جرات سرقت ندارد.
دسته دوم علی رغم پذیرش اینکه سرقت جرم است و باید با مجرمین برخورد کرد هر گونه مجازات فیزیکی را در مورد سارق غیر انسانی تلقی می کنند و در این میان بخشی از شدید ترین اعتراضات این افراد متوجه حد سرقت در اسلام می باشد که آنرا غیر متمدنانه وبه دور از انسانیت می دانند .
البته کسانی هم هستند که این قضیه را نه از سر دلسوزی وبرای دفاع از حقوق انسانها بلکه برای رسیدن به اهداف شوم خود دنبال می کنند . کسانی که اعتقادی به ادیان الهی مخصوصا اسلام نداشته وآن را زاییده ی توهم و جهل بشری میدانند . آنها برای اثبات مدعای خود و باطل نمایاندن دین سعی در پیدا کردن نقطه ضعف و بزرگنمایی آن در عرصه ی رسانه ها و در نتیجه ایجاد تنفر در اذهان دارند و یکی از این سوژه های جذاب برای آنان مسئله ی حد سرقت میباشد.
از جمله معترض که تلاش میکند تا با درج تصاویری از قطع دست در وب سایت خود ، با بی انصافی تمام این مجازات اسلامی را زیر سوال ببرد.
حال باید ببینیم آیا چنین است که در احکام جزایی اسلام برای سرقت با هر شرایطی و به هر مقدارمجازات قطع دست در نظر گرفته شده وملاحظه ی حال افراد در تعدیل حکم قاضی و حاکم تاثیر ندارد ؟

                                                                                
ایا در اسلام مقرر شده دست یک انسان فقیرکه از سر نداری و احتیاج مجبور به سرقت شده قطع گردد و تا آخر عمر طعم معلولیت را بچشد آن هم برای مالی شاید نا چیز و کم ارزش؟
واقعیت چیزی جز این است که تصور می شود .برای قطع دست در احکام جزائی اسلام حدود 23 شرط ذکرگردیده که قاضی موظف است با دقت و وسواس آنها را مورد بر رسی قرارداده و وضعیت مالی سارق ، نحوه ی سرقت ، مقدار مال سرقت شده و موقعیت جامعه را ازحیث اقتصاد بررسی و در صدور حکم خود لحاظ نماید .
مثلا اگر کسی که از روی گرسنگی یا اضطرار( نیازشدید مالی) دزدی کند دست او قطع نمی شود .این چنین نیست که اگر ژان والژانی پیدا شود که بخاطر گرسنگی زن و فرزندش قرص نانی بدزدد با بی رحمی به 5 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شود و بخاطر فرارهای مکرر و ناموفق محکومیت او به20 سال افزایش یابد .
مدتی قبل شاهد فیلمی سینمایی بنام رابین هود بودم که کارگردان فیلم با بی انصافی تمام صحنه ای غیرواقعی از قطع دست یک زندانی اسیر انگلیسی از ساعد را در زندان ترکان عثمانی (که در این فیلم نماد مسلمانها بودند ) به تصویر کشیده بود ان هم به بهانه ی سرقت یک قرص نان .
بند 10 از ماده 198 قانون مجازات اسلامی به همین موضوع اشاره میکند که :( سرقت در صورتی موجب حد میشود که )......سارق مضطر نباشد.
از جمله شرطهایی که مانع قطع دست سارق میشود سرقت در دوران قحط سالی و فقر عمومی است.
بند 12 ازماده 198 قانون مجازات اسلامی : (سرقت در صورتی موجب حد میشود که ).......
سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد.
قطع دست ، مجازاتی است که اسلام برای انسانهای تنبل و مرفهی تجویز نموده که نه از سر فقر بلکه بخاطر فزونی طلبی و برای تن به کار ندادن اقدام به سرقت میکنند.

                                                                   

در مکه زنی از اشراف و ثروتمندان قریش سرقت کرد ؛ رسول اکرم (ص) وقتی مطلع شدند او را در محکمه ی عادله ی قضاوت به قطع دست محکوم کردند . بزرگان قریش واسطه شدند تا این مجازات اعمال نشود و حضرت با لحاظ تخفیف برای متهم ، به تنبیهی کمتر اکتفا کنند مثلا او را به پرداخت جریمه ای نقدی محکوم نمایند تا در خلوت ، قضیه فیصله یابد و در نتیجه آبروی قبیله محفوظ بماند. حضرت از اصرار بیش از حد انان به شدت خشمگین شدند و فرمودند : انحطاط اقوام پیشین زمانی آغاز می شد که هر گاه از طبقه ی پایین جامعه کسی جرمی مرتکب میشد بلا فاصله مجازات در حق او به اجرا در می امد اما وقتی کسی از طبقه ی بالای جامعه مرتکب همان جرم می شد مورد عفو و بخشش قرار میگرفت والله اگر دخترم فاطمه سرقت کرده بود دست او را قطع می کردم . و عاقبت این حکم عادلانه برخلاف میل اشراف مکه به اجرا در امد .


شرط دیگر برای قطع دست ورود به حریم خصوصی افراد است که از دیوار بالا رود ، قفل بشکند (و امنیت و آرامش را از خانواده ها سلب کند ).
                                                            
از شروط دیگر اینکه نسبتی خویشاوندی بین سارق و صاحب مال در بین نباشد مثلا اگر پدر ازمال فرزند دزدی نماید قطع دست اعمال نمیشود اگر چه مجازاتی متناسب برای او در نظر گرفته می شود.(بند10 از ماده 198)
و شرط دیگر انکه مال مسروقه به اندازه ی نصاب یعنی5/4 نخود طلا یا بیشتر باشد (بند 9 از ماده 198)
و اگر سارق بالغ نباشد(بند 1 از ماده 198)و اگر قبل از ثبوت جرم توبه کرده باشد(بند 5 از ماده 200 ) واگرصاحب مال از سارق شکایت نکرده باشد یا او را بخشیده باشد (بند های 1 و 2 از ماده 200) و..........حد سرقت بر او جاری نمیشود.
تازه اگر این 23 شرط لحاظ شد و سارق تمام شرایط را برای قطع دست دارا بود ، اما قاضی با بررسی حال متهم به این نتیجه رسید که جایی برای عفو و تخفیف مجازات او وجود دارد می تواند با تقلیل دادن درجه ی کیفر، آن را برای محکوم تعدیل نماید .

سارقی را برای محاکمه به محضر امیر المومنین علی علیه السلام آوردند . با بررسی هایی که انجام گرفت معلوم شد سارق تمام این شروط را دارا میباشد. در نهایت حضرت از او پرسیدند :آیا از قرآن بهره ای داری؟ گفت : سوره ی بقره را از حفظم .حضرت فرمودند دستت را به سوره ی بقره بخشیدم . و با تخفیف در مجازات وی رأفت اسلامی را برای همگان به نمایش گذاشتند .

جالب است بدانید در طی 600 سال از آغاز اسلام که قضات آزادانه و بدون مداخله حکام و صاحب نفوذان جامعه به قضاوت و صدور حکم می پرداختند فقط 4 دست بریده شد .
و این آمار شگفت انگیزبه خوبی نشان میدهد که بر خلاف ادعای باطل معترضین ، اسلام تا حد امکان بنا ندارد چنین حکم سنگینی را اعمال نماید و در نتیجه با ایجاد معلولیت، قابلیت کار و فعالیت سالم افراد را تقلیل دهد. الا این که با افزایش آمار سرقت، امنیت جامعه به خطر بیافتد که در این صورت قاضی برای توقف تعرض و تجاوز به حقوق افراد جامعه آن هم با رعایت جوانب و مصالح چنین حکمی را صادر می کند .

                                               
آیا سزاوار است با بی اطلاعی و یا غرض ورزی، حکمی را که این چنین دقیق به مصلحت مردم می اندیشد و می کوشد تا سلامت جامعه را تضمین نماید به باد انتقاد ی غیر دوستانه گرفت؟ایا قانونی که وضع شده تا جلوی تن پروری و بی عاری و ورود به حریم خصوصی افراد را بگیرد ونگزارد سارقین ان زمانی که زن و فرزند انسان آزادانه به استراحت مشغولند ، یا زمانی که با آسودگی خاطر به سفر رفته اند از دیوار بالا بروند و با شکستن قفل دسترنج سالها تلاش شرافتمندانه ی انها را به یغما ببرند قانونی ظالمانه است ؟


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: ریحان
یکشنبه 86/3/6 ساعت 3:47 عصر

                    بسم الله الرحمن الرحیم

سیاه نمایی اول: خشونت

یکی از تهمت های ناروا نسبت به اسلام ، خشن جلوه دادن این آیین آسمانیست، آن هم با دست مایه قرار دادن احکامی تنبیهی که برای دفاع از مظلومان و بی پناهان جامعه یا مهار نفس سر کش انسان های فزونی طلب یا دفع شر و فساد آشکارمفسدان وضع گردیده است .
معترض با درج تصویری در وب سایت خود ، مجازات کور شدن ان هم از راه خارج کردن حدقه های چشم را به نمایش می گذارد. صحنه ی بسیار دلخراش و ناراحت کننده ای که همراه با بیان آه و ناله و التماس های محکوم ، احساسات لطیف هر بیننده ای را بر می انگیزد .
                                              
معترض با غیر انسانی جلوه دادن این مجازات ، ان را بدوی ، غیر متمدن و بر خاسته از تفکری بربر جلوه می دهد ، اما به این نکته اشاره نمیکند که این شخص به خاطر چه جرمی محکوم به تحمل چنین مجازات سنگینی گردیده است. شاید این فرد معترض به خود زحمت نداده که با مراجعه به احکام جزایی اسلام دریابد که مجازات کور کردن فقط و فقط برای قصاص و تلافی عملی مشابه و مجرمانه آن هم از روی عمد در نظر گرفته شده ( و نه کسی که از روی خطا باعث کور شدن کسی گردد ) و این حقی است که خداوند متعال برای قربانیان جنایت لحاظ فرموده که اگر مورد ظلم و تعدی قرار گرفتند بتوانند در سایه حمایت قانون با مقابله ی به مثل ( فقط در همان حد و نه بیشتر) انتقام خود رااز ظالم بگیرند. البته این حقی است که ممکن است از سوی فرد مظلوم و به ناحق کور شده مورد عفو و گذشت قرار بگیرد.
آیه ی 45 سوره ی مائده به این موضوع اشاره میفرماید:


وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین والانف بالانف و الاذن بالاذن و السن بالسن

 والجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظلمون .


و( در تورات بر بنی اسرائیل) حکم کردیم که نفس را در مقابل نفس قصاص کنند و چشم را در مقابل چشم و بینی را در مقابل بینی وگوش را در مقابل گوش ودندان را در مقابل دندان و هر زخمی را قصاص خواهد بود پس هر گاه کسی به جای قصاص به صدقه ( و دیه ) راضی شود نیکی کرده و کفاره ی گناهش خواهد شد و هر کس خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند (و از حد قصاص یا دیه تعدی و ظلم کند ) چنین کسی از ظالمان خواهد بود .

اسلام فرد مورد جنایت را در 3 کار مخیر مینماید:
1- تقاضای قصاص نماید و از حق خود برای انتقام و تشفی خاطر استفاده نماید .
2- به قبول دیه اکتفا کند وعلاوه بر برخورداری از کمک هزینه ی زندگی در دوران از کار افتادگی ، به خاطرچشم پوشی ازانتقام  رحمت و بخشایش خدا وندی را شامل حال خود نماید.
3- کلا از او بگذرد وبا بخششی بزرگوارانه وی راشرمسار جوانمردی خود نماید.

معتر
ض چگونه حکم قصاص را که با ملاحظه ی وضعیت مظلوم وبا رعایت حال متهم وضع گردیده امری ظالمانه و غیر انسانی میداند اما نسبت به جنایت فرد مجرم که انسان بی گناهی را از داشتن چشم و دیدن عالم هستی محروم نموده سکوت می نماید . 
                                                         
شاید ایشان ویا همفکران ایشان بگویند حالا جرمی رخ داده و ظلمی صورت گرفته چه لزومی دارد که با تکرار آن کس دیگری را از نعمت بینایی محروم کنیم ومگر با این کار چشم آن فرد باز میگردد؟
در جواب آنها باید بگوییم طبق آیه ی فوق عفو وگذشت خوب است اما آیا ما میتوانیم بجای دیگران تصمیم بگیریم؟ اگر خود شما مورد چنین ظلمی واقع میشدید و سرنوشت خود را تباه شده وخود را محروم از دیدن زیباییهای دنیا آن هم برای همیشه میدیدید باز هم دم از انسانیت و گذشت میزدید یا اینکه این فقط نسخه ایست که برای دیگران می پیچید شاید شما از آن دسته کسانی باشید که میگویند اگر کسی به صورت شما سیلی زد آن طرف صورت را هم بیاورید تا سیلی بزند وشاید اگر کسی یک چشم شما را کور کند چشم دیگر را برای کور شدن عرضه کنید اما نمیدانم چرا اینجور آدمها معمولا سیلی زننده هستند و نه سیلی خورنده وادبیات خصمانه ای که شما در بیان مطالبتان بکار برده اید حکایت از این مطلب میکند.
ثانیا چرا شما فقط به بعد فردی قضیه تکیه میکنید و از بعد اجتماعی و اثر شگرف و بازدارنده ی آن در کاهش جرم و جنایت غفلت میورزید
مگر نه اینکه در همه ی جوامع کسانی هستند که تا سایه ی ترس را بر سر خود نبینند از عصیانگری و تجاوز به حقوق دیگران دست بر نمیدارند؟
و در این میان غیر از حکم کیفری اسلام کدامین مجازات میتواند علاوه بر عادلانه بودن خصوصیت بازدارندگی در مقابل این گونه افراد را دارا باشد؟


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: ریحان
شنبه 86/3/5 ساعت 6:57 عصر

                                    بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چندی پیش یکی از دوستان ، وب سایتی رو به من معرفی کرد و از من خواست تا به اون وب سایت رفته وبا محتواش آشنا بشم . متاسفانه با سایتی شیطانی روبرو شدم که صاحبش ( که  از این به بعد ایشون رو معترض خطاب میکنم ) با استفاده از انواع شگرد ها و ترفند ها و با بهره گیری از یک سری تصاویر به تحریک احساسات مخاطبین پرداخته وبا سیاه نمایی اسلام از اون چهره ای خشونت بار پلید ودر نهایت آمیخته با خرافه به تصویر کشیده بود .صاحب وب سایت ، علی رغم اینکه سعی میکرد خودش رو آدمی با فرهنگ حقیقت جو و مبادی آداب جلوه بده با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و ارزش های انسانی و با اهانت به مقدسات بیش ازچند میلیارد انسان موحد وخدا جو حقد و کینه ی خودش رو نسبت به خدا و پیامبران و ادیان الهی مخصوصا دین متعالی اسلام نشون داد وعدم پایبندی اش به ادب و اخلاق رو به نمایش گذاشت . البته من نسبت به بی ادبی ها و هتاکی های ایشون سکوت میکنم و مقابله به مثل نمی کنم چون شریعت اخلاق گرای اسلام پیروانش رو از اهانت به دیگران نهی فرموده و در ثانی نیازی به این کار نمی بینم چون کسی که از گفتار متین ودلایل محکم و منطقی برخوردار باشه لزومی به اهانت و بی ادبی حتی نسبت به دشمنانش نمیبینه حتی چنین کاری رو نا درست میدونه .
من در این وبلاگ تلاش میکنم به یاری خداوند و عنایت اهل بیت علیهم السلام به تهمت های ناروایی که از سوی ایشون و همفکرانشون متوجه اسلام میشه پاسخ بدم . البته بنا هم ندارم توجیه گر اشتباهات به ظاهر مسلمانانی باشم که فقط اسم اسلام رو یدک میکشن ولی با عدم پایبندی به اسلام بهانه به دست دشمنان و مخالفان میدن .


    نظرات دیگران ( )
<      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زنا و سنگسار 7 : تسامح در عین درایت
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •