سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----52666---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----2-----
رایـحه ی حقـیقـت

 

نویسنده: ریحان
سه شنبه 86/3/8 ساعت 9:41 صبح

                      بسم الله الرحمن الرحیم


دومین سیاه نمایی : قطع دست به بهانه ی سرقت ؟

                                                               
دوستان سلام

موضوعی که این بار و در ادامه ی مبحث گذشته میخوام به اون بپردازم مسئله ی حکم مجازات سرقته که متاسفانه دستمایه ا ی دیگه برای تاختن به اسلام شده
از مسائل بحث بر انگیزی که طی اعصار مختلف ذهن بشر را به خود مشغول نموده معضل دزدی و تعرض به اموال دیگران میباشد.اگر چه حاکمان بسیار کوشیده اند تا با این پدیده مقابله و ان را مهار نمایند و اندیشمندان تلاشها نموده اند تا برای مداوای این بیماری اجتماعی به درمانی نافع نایل شوند با این حال موفقیت انان در بیشتر موارد بسیا ر ناچیز و یا حد اقل موقتی بوده
برخی در احکام جزایی خود حبس را تنبیهی مهار کننده به حساب اورده اند برخی تازیانه و شکنجه را کار گشا دانسته اند و برخی رسوا نمودن بر سر کوچه بازار و تبعید و برخی درمان سرقت را اعدام سارق دانسته اند .حتی در برخی کشور های به ظاهرمتمدن امروزی به جرم سرقت مالی هر چند ناچیز قانون این حق را برای صاحب مال محفوظ میداند که خود اقدام به قتل سارق بنماید. و در این میان حکم اسلام برای مقابله با این عفونت جامعه قطع دست میباشد.

والسارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکلا من الله والله عزیز حکیم (سوره مائده آیه 38)


دست مرد و زن دزد رابه کیفر عملشان ببرید این عقوبتی است که خدا برای انان مقرر داشته و خدا ( بر هر کاری) مقتدر و( به مصالح خلق ) داناست.

البته در قطع دست به حد اقل اکتفا میشود به این معنی که درمرتبه ی اول باید چهار انگشت دست راست سارق از انتهای ان به طوری که انگشت شست و کف دست او باقی بماند بریده شود(بند الف از ماده201 قانون مجازات اسلامی)
دراین رابطه دو گروه از روی نا اگاهی مسیر افراط و تفریط را در پیش گرفته اند :
یک دسته کسانی هستند که متعصبانه خواستار برخوردی بسیار قاطع وسختگیرانه نسبت به مجرمین و دست درازکنندگان به حریم اقتصادی افراد جامعه می باشند و حکام و قضات اسلامی را به اهمال کاری در رابطه با بحث سرقت و سارقین متهم می کنند.انها معتقدند برای اینکه در کشور ما امنیت بر قرار شود باید مثل کشور عربستان دست هر دزدی را چه کوچک و چه بزرگ بدون ترحم قطع نمود تا دیگر کسی به خود جرات چنین کاری را ندهد .و برای اثبات ادعای خود به بازارهای عربستان اشاره میکنند که صاحبان دکان ها با خیالی اسوده و بدون قفل کردن درمغازه برای نمازبه مسجد می روند و کسی هم جرات سرقت ندارد.
دسته دوم علی رغم پذیرش اینکه سرقت جرم است و باید با مجرمین برخورد کرد هر گونه مجازات فیزیکی را در مورد سارق غیر انسانی تلقی می کنند و در این میان بخشی از شدید ترین اعتراضات این افراد متوجه حد سرقت در اسلام می باشد که آنرا غیر متمدنانه وبه دور از انسانیت می دانند .
البته کسانی هم هستند که این قضیه را نه از سر دلسوزی وبرای دفاع از حقوق انسانها بلکه برای رسیدن به اهداف شوم خود دنبال می کنند . کسانی که اعتقادی به ادیان الهی مخصوصا اسلام نداشته وآن را زاییده ی توهم و جهل بشری میدانند . آنها برای اثبات مدعای خود و باطل نمایاندن دین سعی در پیدا کردن نقطه ضعف و بزرگنمایی آن در عرصه ی رسانه ها و در نتیجه ایجاد تنفر در اذهان دارند و یکی از این سوژه های جذاب برای آنان مسئله ی حد سرقت میباشد.
از جمله معترض که تلاش میکند تا با درج تصاویری از قطع دست در وب سایت خود ، با بی انصافی تمام این مجازات اسلامی را زیر سوال ببرد.
حال باید ببینیم آیا چنین است که در احکام جزایی اسلام برای سرقت با هر شرایطی و به هر مقدارمجازات قطع دست در نظر گرفته شده وملاحظه ی حال افراد در تعدیل حکم قاضی و حاکم تاثیر ندارد ؟

                                                                                
ایا در اسلام مقرر شده دست یک انسان فقیرکه از سر نداری و احتیاج مجبور به سرقت شده قطع گردد و تا آخر عمر طعم معلولیت را بچشد آن هم برای مالی شاید نا چیز و کم ارزش؟
واقعیت چیزی جز این است که تصور می شود .برای قطع دست در احکام جزائی اسلام حدود 23 شرط ذکرگردیده که قاضی موظف است با دقت و وسواس آنها را مورد بر رسی قرارداده و وضعیت مالی سارق ، نحوه ی سرقت ، مقدار مال سرقت شده و موقعیت جامعه را ازحیث اقتصاد بررسی و در صدور حکم خود لحاظ نماید .
مثلا اگر کسی که از روی گرسنگی یا اضطرار( نیازشدید مالی) دزدی کند دست او قطع نمی شود .این چنین نیست که اگر ژان والژانی پیدا شود که بخاطر گرسنگی زن و فرزندش قرص نانی بدزدد با بی رحمی به 5 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شود و بخاطر فرارهای مکرر و ناموفق محکومیت او به20 سال افزایش یابد .
مدتی قبل شاهد فیلمی سینمایی بنام رابین هود بودم که کارگردان فیلم با بی انصافی تمام صحنه ای غیرواقعی از قطع دست یک زندانی اسیر انگلیسی از ساعد را در زندان ترکان عثمانی (که در این فیلم نماد مسلمانها بودند ) به تصویر کشیده بود ان هم به بهانه ی سرقت یک قرص نان .
بند 10 از ماده 198 قانون مجازات اسلامی به همین موضوع اشاره میکند که :( سرقت در صورتی موجب حد میشود که )......سارق مضطر نباشد.
از جمله شرطهایی که مانع قطع دست سارق میشود سرقت در دوران قحط سالی و فقر عمومی است.
بند 12 ازماده 198 قانون مجازات اسلامی : (سرقت در صورتی موجب حد میشود که ).......
سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد.
قطع دست ، مجازاتی است که اسلام برای انسانهای تنبل و مرفهی تجویز نموده که نه از سر فقر بلکه بخاطر فزونی طلبی و برای تن به کار ندادن اقدام به سرقت میکنند.

                                                                   

در مکه زنی از اشراف و ثروتمندان قریش سرقت کرد ؛ رسول اکرم (ص) وقتی مطلع شدند او را در محکمه ی عادله ی قضاوت به قطع دست محکوم کردند . بزرگان قریش واسطه شدند تا این مجازات اعمال نشود و حضرت با لحاظ تخفیف برای متهم ، به تنبیهی کمتر اکتفا کنند مثلا او را به پرداخت جریمه ای نقدی محکوم نمایند تا در خلوت ، قضیه فیصله یابد و در نتیجه آبروی قبیله محفوظ بماند. حضرت از اصرار بیش از حد انان به شدت خشمگین شدند و فرمودند : انحطاط اقوام پیشین زمانی آغاز می شد که هر گاه از طبقه ی پایین جامعه کسی جرمی مرتکب میشد بلا فاصله مجازات در حق او به اجرا در می امد اما وقتی کسی از طبقه ی بالای جامعه مرتکب همان جرم می شد مورد عفو و بخشش قرار میگرفت والله اگر دخترم فاطمه سرقت کرده بود دست او را قطع می کردم . و عاقبت این حکم عادلانه برخلاف میل اشراف مکه به اجرا در امد .


شرط دیگر برای قطع دست ورود به حریم خصوصی افراد است که از دیوار بالا رود ، قفل بشکند (و امنیت و آرامش را از خانواده ها سلب کند ).
                                                            
از شروط دیگر اینکه نسبتی خویشاوندی بین سارق و صاحب مال در بین نباشد مثلا اگر پدر ازمال فرزند دزدی نماید قطع دست اعمال نمیشود اگر چه مجازاتی متناسب برای او در نظر گرفته می شود.(بند10 از ماده 198)
و شرط دیگر انکه مال مسروقه به اندازه ی نصاب یعنی5/4 نخود طلا یا بیشتر باشد (بند 9 از ماده 198)
و اگر سارق بالغ نباشد(بند 1 از ماده 198)و اگر قبل از ثبوت جرم توبه کرده باشد(بند 5 از ماده 200 ) واگرصاحب مال از سارق شکایت نکرده باشد یا او را بخشیده باشد (بند های 1 و 2 از ماده 200) و..........حد سرقت بر او جاری نمیشود.
تازه اگر این 23 شرط لحاظ شد و سارق تمام شرایط را برای قطع دست دارا بود ، اما قاضی با بررسی حال متهم به این نتیجه رسید که جایی برای عفو و تخفیف مجازات او وجود دارد می تواند با تقلیل دادن درجه ی کیفر، آن را برای محکوم تعدیل نماید .

سارقی را برای محاکمه به محضر امیر المومنین علی علیه السلام آوردند . با بررسی هایی که انجام گرفت معلوم شد سارق تمام این شروط را دارا میباشد. در نهایت حضرت از او پرسیدند :آیا از قرآن بهره ای داری؟ گفت : سوره ی بقره را از حفظم .حضرت فرمودند دستت را به سوره ی بقره بخشیدم . و با تخفیف در مجازات وی رأفت اسلامی را برای همگان به نمایش گذاشتند .

جالب است بدانید در طی 600 سال از آغاز اسلام که قضات آزادانه و بدون مداخله حکام و صاحب نفوذان جامعه به قضاوت و صدور حکم می پرداختند فقط 4 دست بریده شد .
و این آمار شگفت انگیزبه خوبی نشان میدهد که بر خلاف ادعای باطل معترضین ، اسلام تا حد امکان بنا ندارد چنین حکم سنگینی را اعمال نماید و در نتیجه با ایجاد معلولیت، قابلیت کار و فعالیت سالم افراد را تقلیل دهد. الا این که با افزایش آمار سرقت، امنیت جامعه به خطر بیافتد که در این صورت قاضی برای توقف تعرض و تجاوز به حقوق افراد جامعه آن هم با رعایت جوانب و مصالح چنین حکمی را صادر می کند .

                                               
آیا سزاوار است با بی اطلاعی و یا غرض ورزی، حکمی را که این چنین دقیق به مصلحت مردم می اندیشد و می کوشد تا سلامت جامعه را تضمین نماید به باد انتقاد ی غیر دوستانه گرفت؟ایا قانونی که وضع شده تا جلوی تن پروری و بی عاری و ورود به حریم خصوصی افراد را بگیرد ونگزارد سارقین ان زمانی که زن و فرزند انسان آزادانه به استراحت مشغولند ، یا زمانی که با آسودگی خاطر به سفر رفته اند از دیوار بالا بروند و با شکستن قفل دسترنج سالها تلاش شرافتمندانه ی انها را به یغما ببرند قانونی ظالمانه است ؟


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زنا و سنگسار 7 : تسامح در عین درایت
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •