بسم الله الرحمن الرحیم اعدام ( قسمت چهارم ):کدام یک اعدام یا حبس ابد ؟ نقد پاسخ آرش بی خدا به سید علی تهرانی از شاگردان آیت الله بهجت (بخش دوم ) دوستان سلام در پست قبل دیدگاه تارنمای افشا نسبت به اعدام رو به نقد کشیده و بی پایه گی و غیرمنطقی بودن استدلالاتش رو به تصویر کشیدم و فکر می کنم برای اقناع هرانسان حق طلب و آزاد اندیشی کافی بود . امابه نظرم اومد خالی از فایده نباشه که نظرات معترض در رابطه با مجازات جای گزین ، یعنی حبس ابد رو که وی برای اثبات اون خیلی قلم فرسایی کرده ،براتون به نقد بکشم ،تا کسی بنده رو به بی توجهی نسبت به ادله ی وی متهم نکنه و در ضمن در متن ایشون نکاتی وجود داره که با نقل اونها اندیشه ی باطل و تلقی غلطشون ، نسبت به امور اطرافشون، بیش از گذشته برای شما آشکار می شه: معترض بعد از اینکه اعدام را وحشیانه قلمداد می کند به عنوان بهترین گزینه و جایگزین ، حبس ابد را مطرح کرده و با نقل برخی آراء موافق، سعی در اثبات مدعای خود می نماید . افشا :
پاسخ : بیان این جمله از سوی معترض نشان می دهد که وی علی رغم موثر دانستن اعدام ، حبس ابد را به جهت طولانی و دائمی بودن ، کاربردی تر و موثر تر می داند . معلوم نیست بر اساس کدامین ملاک و معیار غیر قابل خدشه این مطلب را عنوان کرده و بران پا فشاری میکند؟جالب است که بدانید ، در مقابل هم اندیشان معترض ، کسانی هم هستند که به عنوان طرفداران
کیفر های جامعه مدار، مجازات حبس و زندان راغیر انسانی ، کم فایده و در مواردی با تاثیر عکس معرفی می نمایند . به نظر آنان کیفر های سالب آزادی ، علاوه بر هزینه های بالایی که بر دولت و جامعه تحمیل می کند، میتواند منشا لطماتی بعضا جبران ناپذیر برای خود بزهکاران و خانواده های انان باشد از جمله در زمینه های : 1. بهداشتی( ا نتقال ایدز و بیماری های همه گیر )2. جرم شناختی( تکرار جرم و اعتیاد، مبادله و انتقال شیوه های جرم و تجربیات زندانیان به یکدیگر) 3. ایجاد عقده های روحی و معضلات رفتاری 4.ایجاد عقده ها و انحرافات جنسی ، یا نا هنجاری های اخلاقی و5. اجتماعی (انقطاع شغلی و خانوادگی) و....
افشا : (Adam Bedeau) آدام بیداو از فلاسفه سیاسی معاصر نیز دلیل جالبی در دفاع از حبس ابد علیه اعدام دارد. استدلال او بر این مسئله استوار است که با اعدام اشخاصی که ممکن است در آینده دست به قتل بزنند جان چند نفر انسان بیگناه را میتوان نجات داد؟ در خوشبینانه ترین حالت ممکن است کشتن 5 تن از خطرناک ترین قاتلان، در آینده موجب حفظ جان 5 نفر آدم بیگناه شود، اما هرچقدر این رقم بالاتر برود، تعداد افراد بیگناهی که جانشان ممکن است در آینده با کشتن قاتلان حفظ شود کمتر میشود، مثلاً ممکن است کار بجایی برسد که هزار شخص را مجبور شویم بکشیم تا 1 شخص بیگناه کشته نشود، این است که کشتن یک شخص به دلیل اینکه او ممکن است در آینده اشخاص دیگری را بکشد کاری غلط است.
پاسخ : به این استدلال سبک و بی مایه ، که در فضایی تخیلی و به دور از واقعیت ترسیم شده توجه کنید .
1- از جلوه های توهم ، در این فرضیه آن است که برای یک قاتل ، تنها امکان ارتکاب یک قتل تصور شده، و بر همین اساس ، هر قاتل ، فقط برای یک نفر خطر آفرین محسوب گردیده ، تا جایی که کشتن 5 قاتل خطرناک در خوش بینانه ترین حالت ، فقط جان 5 نفر را در آینده حفظ خواهد کرد. در حالی که قاتل ، در صورت تمایل و مهیا بودن شرایط ، توانایی جان ستاندن از هزاران انسان را داراست . بنا بر این کشتن یک قاتل حفظ یک نفر نیست ، بلکه صیانت از کل افراد یک جامعه است .
2- اگر به گفته ی شما ، کشتن هزار نفر به خاطر یک نفر ، غیر منطقی و غیر انسانی است ، آیا حبس ابد هزار نفر ، به خاطر یک نفر ، منطقی و مطابق معیارهای انسانی است ؟ هر دلیلی که حبس هزار نفر را برای یک نفر توجیه کند ، کشتن هزار نفر به خاطر یک نفر را هم توجیه خواهد کرد. و اگر ادعا کنید که این امر در خارج ، تحقق نیافتنی است ، خود به پوچ و غیر علمی بودن اصل استدلال اعتراف نموده اید.
افشا: یکی از دیگر مشکلات اعدام این است که ممکن است شخصی بیگناه اعدام شود و در آینده معلوم شود که او بیگناه بوده است، در چنین شرایطی دیگر هیچ کاری از کسی ساخته نیست، اما اگر مجرمین حبس شوند و بیگناهی آنها اثبات شود میتوان آنها را از زندان بیرون آورد. تا زمانی که مجازات مرگ وجود دارد احتمال کشته شدن افراد بیگناه نیز وجود دارد. .
پاسخ : البته این ، احتمالی منطقی است و نمی توان منکر ان شد. اما نباید این واقعیت را هم فراموش کرد که شانس وقوع این احتمال ( یعنی بی گناه بودن متهم ) کم و بیش در همه ی پرونده های قضایی ، وجود دارد. با این حال آیاشما فکر می کنید ، فقط این ، حکم اعدام است که جبران ناشدنی است و جبران بقیه ی کیفر ها برای افراد بی گناه امکان پذیر است؟ جوان بی گناهی را تصور کنید که بخاطر خطای قاضی و بنا به حکم دلخواه شما ، به حبس ابد محکوم شود و در اواخر عمر معلوم شود که بی گناه بوده ،به نظر شما چه چیزی می تواند این عمر گران مایه را که در چهار دیواری سلول ها و بدور از لذائذ و خوشی ها ی جوانی و در اوج محرومیتها سپری شده و به هدر رفته، جبران نماید؟ و یا خانواده ی متلاشی شده اش را به او باز گرداند ؟ هم چنین کسی که تازیانه خورده و بعد معلوم شود مستحق مجازات نبوده و یا کسی که در اثر تهمتی ناجوان مردانه ، آبروی خود را از دست داده ، واقعا چه چیزی می تواند آبروی از دست رفته ی او را باز گرداند و درِ دهانِ خلایق را ببندد؟ غیر از این ، چند درصد احتمال آن وجود دارد که پرونده ای پس از صدور حکم ، و پس از طی سالیان ، دوباره به گردش در اید؟و تازه ،از کجا معلوم که قضات با بررسی مجدد پرونده، به حقیقت موضوع پی برده و پس از این همه سال حکم حقیقی را در مورد متهم صادر نمایند ؟ با این تفاصیل، ایا منطقی است که به صرف چنین احتمالاتی ، همه ی قوانین تنبیهی و کیفری را تعطیل کرد ؟
افشا: آقای سید علی فکر میکند حتماً باید به یک نفر شلیک کرد یا قسمتی از بدن او را جدا کرد که او تنبیه شود،اما با این حال هدف از تنبیه مجرمین این نیست که دیگران بترسند ، در دیدگاه انسانگرایانه نمیتوان یک نفر را قربانی کرد تا دیگران از مرگ او درس بگیرند. نظم و آرامش و تعالی را نمیتوان هیچگاه با ارعاب و وحشت افکندن به جامعه هدیه کرد
پاسخ : در وضع قوانین تنبیهی ، نیت قانون گزار ،ایجاد محیط رعب و وحشت در کل جامعه نیست، اگر چه لاجرم چنین تاثیری هم از آن برای عده ای خاص ، قابل تصور و پیش بینی است
دیگر آن که کشتن قاتل ، فقط بخاطر پیش گیری از تکرار جرم از سوی دیگران نیست ، بلکه اثرات ارزشمند دیگری هم در تشریع آن متصور است ، از جمله : 1- پالایش جامعه از عناصر نامطلوب با ضریب خطر آفرینی بالا ( انچنان که افلاطون و برخی از فلاسفه به آن اذعان نموده اند) ، 2- حمایت از مظلومین و طبقه ی آسیب پذیر جامعه، 3- پیش گیری از انتقام جویی های شخصی و نزاعهای خونین طایفه ای و خانوادگی و.....
افشا : یک شخص مجرم یا سهواً جرمی را مرتکب میشود و یا اینکه به دلیل طرز تفکر غلطش جرمی را مرتکب شده است، در یک جامعه مدرن و سالم به این شخص مجرم باید آموخت که کردار و پندارش غلط بوده است و تا زمانیکه کارشناسان تشخیص بدهند که این شخص به اندازه کافی تادیب شده است و خطری برای اجتماع ندارد باید او را از اجتماع دور نگاه داشت
پاسخ : این هم از آن دست شعار های عوام فریب و بی اعتباری است که مانند آن را در تار نمای افشا ، به کرات مشاهده می کنیم .
اولا کیست که نداند ، مثلا کشتن انسانهایی که خطایی مرتکب نشده اند، کار نادرستی است ، که تازه بخواهند در جامعه ی به قول شما مدرن و سالم بیایند و به قاتل یاد بدهند که کردار و پندارش غلط بوده است . اساسا این چه جامعه ی مدرنی است که هنوز به افرادش یاد نداده که آدم نکشند و حالا بعد از ارتکاب جرم، به این فکر می افتد که به آنان، آموزش بدهد؟
ثانیا به قول شما حبس و دور نگاه داشتن مجرم از جامعه، تا زمانی مجاز است که تادیب نشده باشد و هر گاه ، کارشناسان تشخیص دادند که او به اندازه ی کافی تنبیه شده ، و خطری از سوی او جامعه را تهدید نمی کند . باید او را آزاد کرد. بنا بر این اگر قاتلی پس از ارتکاب چند قتل وحشیانه ، به خیال شما دچار عذاب وجدان شده و متنبه شد ، باید آزاد شود ، و نگاه داشتن او در حبس خلاف انسانیت و کرامت انسانی است . عجب منطق و استدلالی.
با این حرف، خودتان مشروعیت حبس ابد را مورد خدشه قرار داده اید ، زیرا برخلاف عده ای که معمولا تا اخر عمر احساس ندامت و پشیمانی نمی کنند ودر نتیجه به نظر شما باید تا لحظه ی مرگ در زندان بمانند ، عده ای هم خواهند بود که بعد از مدتی ، به هر دلیل ، از کرده ی خود پشیمان شده و دیگر انگیزه ای برای تکرارِ خطا در خود نمی بینند ،در این صورت تکلیف آنان چه خواهد بود؟
دیگر اینکه با چه مکانیسمی میتوان متنبه را از شروری که خود را متنبه و شرمسار نشان می دهد ، تشخیص داد ؟ شاید ابزار و دستگاهی اختراع شده که ما از وجود آن بی اطلاعیم .
افشا: قاتلی که خود توسط اعدام به قتل میرسد از زندگی خود که بنیادی ترین دارایی او است محروم میشود و دیگر فرصت اندیشیدن به آنچه انجام داده است را نخواهد داشت و در اصل تنبیهی و تادیب نخواهد شد بلکه در واقع از زیر بار سنگین جبران نسبی آنچه انجام داده است رهایی یافته است مثلاً اگر صدام حسین زنده میماند تا پایان عمرش به جنایاتی که انجام داده است فکر خواهد کرد و دیر یا زود خواهد فهمید که چه جنایاتی را مرتکب شده است و همین قضیه جهنم را برای آنها بر روی زمین خواهد آورد
پاسخ : شما معتقد ید که قاتل با اعدام شدن تنبیه و تادیب نخواهد شد ، چرا که فرصت اندیشیدن ودر نتیجه ندامت را از دست خواهد داد ، اگر منظورتان مودب شدن و متحول شدن باشد ، تحول محکومین به مجازاتهای دیگر را چگونه می توانید اثبات کنید . صرف فکر کردن به گذشته نا زمانی که فرد خود را محق بداند و جنایات خودش را موجه قلمداد نماید نمی تواند در فرد ایجاد تغییر وتحول نماید و باعث تغییر دیدگاه وی گردد .
از همه ی اینها گذشته،قلم زدن متعصبانه و فریب کارانه ی شما مرا بسیار متاسف کرد. به ظاهر دم از انسانیت و دفاع از مظلومین میزنید ، اما جایی که منافعتان اقتضا نکند ، چشم های تنگ خود را بر جنایتها ی جنایتکاران دنیا می بندید.
کدام انسان آزاد اندیش و مدافع حقوق بشر می تواند جنایتهای صدام و حزب بعث را نادیده بگیرد؟ گرگهای تشنه به خونی که از زجر و شکنجه ی مردم بی دفاع لذت می بردند . سفاکانی که حتی به مردم خود هم رحم نمی کردند و در حلبچه و دیگر شهرها از کشته ها پشته ساختند . گورها ی دسته جمعی زنان و مردان و کودکان بی دفاع، دل هر انسانی را آماج درد و رنج می کند و یاد شکنجه گاه های آنان هر آزاده ای را به خشم می آورد .
و این صدام در قاموس شما استحقاق مرگ ندارد . صدام در حبس به جنایاتش فکر کند که چه بشود؟ کدام جنایت او با فکر کردن جبران خواهد شد؟ برای کسی که در دادگاه از ارتکاب جنایات خود ذره ای ابراز پشیمانی نکرده و کشته های بی دادگری هایش را مستحق کشتن معرفی کرده است ، چند قرن فرصت نیاز است تا دست خوش دگرگونی و تحول شود؟ آیا مماشات با چنین جنایت پیشه گانی بر جرات دیگر جانیان نخواهد افزود؟
دلیل این موضع گیری شما ، به روشنی روز ، معلوم است . کسی که سالیان سال با رژیم و حکومتی که مورد تنفر و دشمنی شماست جنگیده و سرمایه های انسانی و مادی فراوانی را از او نابود کرده و به باد فنا سپرده ،باید هم از نگاه شفقت آمیزو آمیخته ی با امنتنان شما بهره مند باشد .شاید اگر حفظ ظاهر بشر دوستانه ، ایجاب نمی کرد خیلی راحت ، حمایت خود را ، از او و همپالکی هایش اعلام می کردید . و در صورت امکان برای بر اندازی نظام اسلامی ایران ،آشکارا، دست دوستی و اتحاد به هر جنا یت پیشه ای میدادید ، هم چنان که الان هم می توان به راحتی حدس زد که بودجه ی شما از چه طریقی تامیین می شود. البته من این حرفها را از روی احساس نمی گویم و ان شاء الله در آینده ، به اقتضای بحث ، و با استفاده از کلام خودتان ، بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت.
افشا : افزون بر این آمار و واقعیت ها نیز نشان میدهند که اعدام مجرمین امنیت جامعه را بالا نمیبرند و از میزان بزه و جرم و جنایت نمی کاهند، مسئله اینجا است که دیدگاه آدمی نسبت به جرم، مجرم، مکافات و تناسب بین جرم و مکافات در طور تاریخ تکامل یافته است،
پاسخ : اولا نقل آمار یک کشور نمیتواند لزوما مطلبی را برای ان کشور یا کشورهای دیگر اثبات کند الا اینکه مردم کشور های مورد مطالعه ، تحت شرایطی یکسان از حیث اقتصاد، امور اجتماعی ، روانی و تربیتی.... تست شده ، و جنبه های متعدد موضوع، از حیث نفی و اثبات ، مورد ارزیابی های مکرر قرار گیرند
به گونه ای که اثبات شود همه ی این کشورها در وضعیت و شرایط یکسان یک واکنش را از خود نشان می دهند .
دوم اینکه چه کسی میتواند اثرات مثبت ترس از قانون را در روند کاهش جرم انکار نماید؟
بر اساس آمار، وقتی حضور گسترده ی پلیس راهنمایی و رانندگی ، نصب دوربین های مدار بسته و سنگین شدن جریمه ها ، می تواند آمار تخلفات رانندگی را تا حد زیادی کاهش دهد،(که در همه ی دنیا تست شده و پاسخ یکسانی داشته) اصرار معترض در بی اثر بودن ترس در کاهش جرائم ، لجاجتی بچه گانه می نماید.
افشا : اگر معنی این آیه (ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب) این باشد که علی تهرانی نوشته است، آنگاه در کشورهای اسلامی هیچکس نباید کشته میشد و همه باید احساس امنیت جانی میکردند زیرا بر اساس قوانین اسلامی قاتل را باید کشت. اما میتوانید با خواندن یک مورد از مواردی که در برگ حوادث روزنامه های ایران نوشته میشود به نادرستی این ادعا پی ببرید.
پاسخ : معترض از کجای آیه یا ترجمه ی علی تهرانی این نتیجه را اخذ می کند که در کشور های اسلامی که قتل را با اعدام پاسخ می گویند نباید دیگر قتلی رخ دهد ؟ آیه به حفظ حیات در قبال قصاص اشاره می کند به عبارت دیگر مرگ یک نفر می تواند ضامن حیات دیگران باشد و در نتیجه امنیتی نسبی ایجاد نماید ، اما امنیت مطلق از ایه فهمیده نمی شود.
با هر اعدام به دو شکل ممکن است امنیت نسبی در جامعه حاکم شود :
1. نابودی کسی که کشتن را تجربه کرده و میتواند به دفعات چنین اقدامی را تکرار نماید و این احتمال ، محال و دور از انتظار نیست ، بنا براین ،اعدام قاتل ، می تواند جان عده ای را از مرگ رهایی بخشد .
معترض علی رغم مخدوش نشان دادن امنیت در کشورهای اسلامی ، نمی تواند تاثیر باز دارنده ی ترس از مرگ را ، انکار نمکاید . البته ارتکاب قتل و جنایت در چنین کشور هایی ، نه به خاطر شجاعت و نهراسیدن از مرگ ، بلکه گاهی به خاطر غلبه ی خشم ، بر قوه ی عاقله فرد ، و در نتیجه واکنش شتاب زده ی وی در هنگام ارتکاب جنایت می باشد .
دلیل دیگر ، جسارت و اعتماد به نفس بالای خیلی از مجرمین می باشد که ، احتمال دستگیری و گرفتاری را برای خود نزدیک به صفر و بعید می دانند . اینکه مجرمین تلاش می کنند تا با پاک کردن صحنه ی جرم ، اثری از خود بر جای نگزارند ، دلیلی بر درست بودن مدعای ما و نشان دهنده ی ترس بزه کاران ، از قانونی است که آزادی عمل را از آنان می گیرد. و در این میان عقوبتی ترسناک تر از مرگ نیست.
افشا : در نهایت به نظر من مسئله مجازات مرگ، مسئله ای مطلق نیست و مردم کشور باید بر سر درستی یا نادرستی آن تصمیم بگیرند،
پاسخ : از این جمله ی معترض یعنی آقای آرش بی خدا ، چند مطلب استفاده می شود:
1 . ایشان و هم فکرانش در رابطه با مشروع بودن اعدام یا حبس ابد ، خود را صاحب نظر نمی دانند ، در حقیقت نمی دانند کدام درست است و کدام نادرست .
2 . به نظر آن ها ، این ، مردم هستند که در نهایت باید تصمیم بگیرند که چه کاری درست است و چه کاری نادرست.
3 . اگر مردم به درست بودن اعدام رای بدهند ،آنها آن را علی رغم غیر انسانی دانستن ، بهترین گزینه دانسته و منفعلانه تمام حرفهای خود را پس خواهند گرفت .
حال خود قضاوت کنید . آیا چنین فرد و افرادی ، اصلا صلاحیت اظهار نظر در این موضوع را دارند ؟ آنجا که منافعشان اقتضا می کند با سرو صدا و جنجال ، نظریه ای را مطرح می کنند و بر آن اساس شدید ترین حملات را متوجه اسلام می کنند، و وقتی به مقصود خود در تخریب اذهان عمومی رسیدند ، بدون کمترین خجالتی ، در قالب جمله ای کوچک ، بی اعتقادی خود را به تمامی آن حرفها و دلایل ، بیان می دارند.
آقای آرش بی خدا و هر بی خدای دیگر ،اگر شما خود را اهل گفتمان و مناظره ی آزاد می دانید ، از شما می خواهم به 4 سوال بنده پاسخ دهید :
1 . شما که صحت یک عمل را پذیرش آن از سوی مردم میدانید و نظر اکثریت مردم را فصل الکلام می دانید ، بگویید اگر یکسال ، مردم طی یک رفراندم به اعدام مجرمین رای بدهند و سالی دیگر به حبسِ ابدِ آنان ، تکلیف چیست و کدام درست است ؟چرا که اصولا چیزی نمی تواند هم درست باشد و هم نا درست ، هم انسانی باشد و هم غیر انسانی.
2 . اگر ملاک صحت ، رای و نظر مردم است ، پس چطور بدون رفراندم و کسب نظر مردم ایران ، اعدام های صورت گرفته در ایران را محکوم می کنید ؟
3 . شما که از نگرش مردم عربستان و عصر پیامبر اسلام ، نسبت به اعدام بی اطلاعید چطور اعدامهای ان زمان را غیر انسانی می دانید؟ مگر نه اینکه به قول خودتان ، مردم باید نسبت به درستی یا نادرستی اعدام تصمیم بگیرند ؟ الا اینکه بگویید دیگران چنین حقی ندارند و فقط مردم ایران در عصر حاضر چنین حقی دارند ، که پوچ بودن این حرف را ، (مانند دیگر گفتارتان) به اثبات رسانده اید.
4 . و در نهایت ، اگر به ادعای شما مشروعیت کشتن و اعدام به نظر و تصمیم مردم بستگی دارد آیا نحوه ی کشتن یا علت آن نمی تواند به رای و نظر آنان بستگی داشته باشد؟