بسم الله الرحمن الرحیم
سنگسار (قسمت سوم):اقرار ، گزینه ای نامطلوب
افشا: ......دسته [ای ] از افراد فکر میکنند روحانیون اسلامی یک مشت انسانهای ........ هستند که علاقه مند به سنگسارشدن مردم و کشتن انسانهای بیگناه هستند، و معمولا معتقدند که آخوند اسلام را خراب کرده است، .....قضیه کاملا برعکس است، یعنی اسلام آخوندها را خراب کرده است و آخوندها بیگناه هستند.............................. آخوند به ذات خود ندارد هیچ عیب، هرچه عیب است از اسلام است.
دوستان سلام
در این پست و پستهای بعدی می خواهیم ببینیم آیا واقعا اسلام به دنبال کشتار و شکنجه ی انسان ها ست ؟
یکی از راههای اثبات زنا، اقرار و اعتراف صریح خود زناکار به گناه می باشد، البته به شرطی که این اعتراف تحت فشار و از روی اجبار نباشد، بلکه اختیاری بوده و در 4مرتبه و مجلس جداگانه تکرار شود. که در این صورت ، با اثبات جرم برای قاضی ، و در صورت تحقق دیگر شروط ، حکم سنگسار در مورد وی صادر می گردد.
اما سوال اینجاست که آیا اسلام از این گونه اعتراف ها که مرگ و رسوایی را به دنبال دارد ، استقبال می کند تا از آن در خلق صحنه هائی خون بار و وحشت آفرین مدد جوید؟ یا اینکه هدف دیگری را از وضع قوانین جزایی سخت ، دنبال می کند؟
حقیقت آن است که، اسلام اساسا از اظهار و اعتراف به گناه در حضور دیگران ، چه از روی جسارت و جرات ،و چه شرمساری و ندامت ، به عنوان عملی نا پسند و مذموم نهی می نماید و اعتراف بندگان به گناه را تنها در آستان ربوبی حضرت حق، مجاز می شمرد .
گاهی این اعتراف جلوه ای دیگر می یابد به این معنی که معترف با این کار خود می خواهد خود را در معرض تنبیه و مجازات قرار دهد تا از بار سنگین گناه و عذاب وجدان خلاصی یابد.
بر اساس آموزه های دین، اجرای حدود، از جمله سنگسار ، انسان گناهکار را از پلشتی گناه ، تطهیر ، و او را لایق بهشت می کند ، اما اسلام کسی را به اعتراف ترغیب نمی نماید ، چرا که بنای اسلام بر تحول درونی افراد و توبه حقیقی آنان در خلوت ها است ، وخداوند به هیچ عنوان راضی نیست که بندگان آبروی خود را برده و در حضور دیگران ،خود را خوار و بی مقدار نمایند .
اگر کسی به زنا اقرار نماید ،گرچه این عمل می تواند نشانه ی ندامت و دگرگونی وی باشد و تصور شود که او باید مورد تحسین قرارگیرد، اما بر خلاف این تصور ، نه تنها اسلام او را به خاطر اعتراف به گناه (در حضور دیگران) تحسین نمی کند بلکه مجازات خود خواسته ی وی را در موردش به اجرا می گذارد.
البته در این مسیر ، حاکم شرع باید تلاش کند که تا حد امکان جرم به اثبات نرسد ؛ برای مثال اگر می بیند زبان فرد می گیرد نباید او را در ادای کلمات یاری نماید ،و به قول معروف حرف در دهان او نگذارد.بلکه باید به گونه ای نا محسوس وی را از اعتراف منصرف سازد و اگر مجرم مصر بود و اعتراف صریح نمود، او را به بهانه ای، راهی منزل نماید تا احیانا اگر از اعتراف پشیمان شد ، با عدم مراجعه ی بعدی وی موضوع به خودی خود فیصله یابد .
در این رابطه به روایات فراوانی می توانم استناد کنم تا شبهه ای باقی نماند اما به خاطر مجال اندک به تعدادی بسنده می کنم:
1. از طریق عامه (اهل سنت) وارد شده که امام علی کرم الله وجهه به شراحه که به زنا اقرار کرده بود و آثار حمل در او پیدا بود فرمود: شاید آن [مرد زناکار] در حالی که تو خواب بودی با تو زنا کرد؟شاید او تو را مجبور به این کار کرد؟ شاید مولایت تو را به عقد او در آورده و تو کتمان می کنی؟ .....
(الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 5، ص 91)
2.از ابن عباس نقل شده که ماعز وقتی به نزد رسول اکرم آمد و اقرار به زنا نمود.حضرت به وی فرمود:وای بر تو شاید(تنها) او را بوسیدی یا (تنها) او را لمس کردی یا(تنها) به او نگاه کردی؟ گفت: نه ...........
(سنن بیهقی.ج8.ص226 )
3.( ادامه ی روایت قبل از زبان ابو هریره) :...رسول اکرم به ماعز فرمود:آیا می دانی زنا چیست؟ گفت: آری با آن زن رفتاری کردم که مرد با همسر حلال خود می کند. حضرت فرمود:از گفتن این مطلب چه قصدی داری؟ گفت:می خواهم که تطهیرم کنی.[اما باز هم رسول اکرم قانع نشده] فرمود : با او دخول کردی مانند میل در سرمه دان یا عصا در شئ ؟گفت: بله ای رسول خدا.......[ علی رغم تلاش حضرت برای منصرف کردن ماعز و با اصرار او عاقبت] حکم سنگسار در مورد وی [صادر و ] به اجرا در آمد.در این بین دو نفر ماعز را مورد سرزنش قرار دادند و به هم گفتند: خدا از او پوشاند ولی او راضی نشد الا اینکه مثل سگ سنگسار شود.
در مسیر بازگشت به اتفاق رسول اکرم به مرداری رسیدند. حضرت آنان را به خوردن مردار امر فرمود. تعجب نمودند .حضرت فرمود رفتار شما با برادرتان از این پلیدتر بود[اشاره به اینکه غیبت و عیب جویی دیگران از خوردن مردار بدتر است] سپس فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست الان وی در نهرهای بهشت شناوری می کند. (سنن بیهقی .ج8 .ص227)
4.ابو بصیر از امام صادق چنین نقل کرد که فرمود :در زمان خلافت امیرالمومنین (ع)مردی به محضر امام رسید و گفت : ای امیر مومنان من زنا کرده ام .مرا پاک کن.حضرت به او فرمود: از کدام طایفه و قبیله ای؟ گفت: از طایفه ی مزینه هستم.امام فرمود: آیا از قران چیزی خوانده ای؟ گفت : آ ری. فرمود: پس بخوان. مرد مقداری از آیات قران را به خوبی خواند.
امام به او فرمود: آیا مبتلا به جنون هستی؟ گفت : خیر [بلکه عاقلم] . فرمود برو تا درباره ی تو محرمانه سوال کنم . مرد رفت . اما زمانی نگذشت که مجددا برگشت و گفت : ای امیر مومنان من زنا کرده ام مرا پاک کن.امام (ع)این مرتبه از راه دیگری او را مورد سوال قرار داده فرمود: آیا همسر هم داری ؟گفت: آری .فرمود:همسرت با تو زندگی میکند؟گفت :آری .حضرت مجددا فرمود:برو تا درباره ی تو پنهانی سوال کنم .امام (ع)کسی را نزد اقوام او فرستاد و از حال آن مرد خبر گرفت . آنان گفتند :او مردی عاقل و داناست .آن مرد برای سومین بار به نزد علی (ع) آمد و سخن خود را تکرار و گناهش را بر زبان جاری کرد .علی (ع) برای سومین بار به او فرمود : برو تا درباره ا ت تحقیق کنم .آن مرد رفت و برای مرتبه ی چهارم برگشت و به گناه خود ، اعتراف کرد .امام دستور داد تا قنبر او را نگاه دارد، چون با چهار مرتبه اقرار ، گناه او ثابت شد و باید حکم سنگسار بر او جاری می شد ، اینجا بود که امیر مومنان در غضب شد و فرمود :چه زشت است که کسی از شما از این گونه گناهان را مرتکب شود آن گاه خود را در برابر چشم همه ی مردم رسوا نماید !آیا نمیشد در خانه ا ش توبه کند ؟!به خدا سوگند هر آینه توبه ی او بین خود و خدایش بهتر از این است که من بر او اقامه ی حد نمایم.
آن گاه مرد زنا کار را برای اجرای حد الهی بیرون آورد و میان مردم ندا داد : ای مردم !از خانه خارج شوید تا حد خدا بر این مرد جاری شود اما همه صورت های خود را بپوشانید تا هیچ کس دیگری را نشناسد . آن مرد را برای اقامه ی حد الهی به صحرا بردند .مرد گفت : ای امیر مومنان ! به من مهلت دهید تا دو رکعت نماز بخوانم. نمازش را خواند. سپس او را در گودالی که برای این کار آماده شده بود گذاشتند. حضرت رو به مردم کرد و فرمود: ای گروه مسلمانان این حق از حقوق خداست و هر کس حقی از خدا به گردن دارد در اجرای حد شرکت نکند، زیرا کسی که حدی [ هر حدی نه فقط زنا ] از حدود خدا بر گردن دارد نباید اقامه ی حد کند.
همه رفتند و فقط امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین باقی ماندند.حکم خداوند به اجرا در آمد . و حضرت بر بدن آن مرد نماز گزارد و او را دفن نمود. شخصی پرسید: آیا او را غسل نمی دهید؟ امام فرمود : همانا [او] به چیزی غسل کرد که تا روز قیامت موجب پاکی است و بر امر عظیمی صبر نمود.
(الکافی ج7ص188)
5.اصبغ ابن نباته نقل می کند که مردی نزد امیرالمومنین آمد و گفت یا امیرالمومنین من زنا کردم پس پاکم کن.حضرت از او روی گرداند .سپس فرمود: بنشین.[آنگاه خطاب به حضار] و فرمود: آیا عاجزید از اینکه اگر به این گناه نزدیک شدید آن را برخود مستور نگاه دارید همچنان که خدا آن را مستور نگاه داشت؟.....[اما جوان دلش آرام نشد] در نهایت بعد از اعتراف سوم حضرت فرمود: برو تا در موردت پنهانی [تحقیق و] سوال نماییم همچنان که آشکارا سوال نمودیم پس اگر بازنگشتی تو را طلب نخواهیم کرد.
(وسائل .ج18.باب 16 از مقدمات حدود.ح16)